اصل تطابق هزینه با درآمد موجب میشود که هر واحد تجاری درآمدها و هزینههای مرتبط با یک رویداد مالی یا یک معامله را بصورت همزمان بررسی کند. این کار موجب میشود سود یا زیان یک معامله یا رویداد در همان دورهای که اتفاق میافتد، مشخص شود. اصل تطابق هزینه با درآمد، یکی از ارکان اصلی از مبانی حسابداری تعهدی میباشد.
در حقیقت، اصل تطابق شامل شناخت و اندازهگیری سود در حسابداری است. یعنی میتوان اینگونه بیان نمود که با تجزیه و تحلیل مخارج، مشخص میکنیم که آیا بین این اقلام و درآمدها، رابطهای وجود دارد یا نه؟ چنانچه از این دست رابطهها یافت شود، این مخارج، به عنوان هزینه تلقی شده و در مقابل درآمدهای همان دوره قرار میگیرند.
حال اگر بین هزینه و درآمدها رابطهای وجود نداشته باشد، این مخارج بر مبنایی معقول و منظم، تخصیص مییابند، نظیر هزینه استهلاک و هزینه تامین مالی. هنگامی که چنین روشی نامطلوب به نظر رسد، این مخارج بیدرنگ به هزینه دوره منظور میشوند.
ضعف در تطبیق هزینهها با درآمدهایی که از آنها حاصل شدهاند، موجب اختلال در رابطه اقتصادی بین هزینههای تحمیل شده با درآمدهای تحقق یافته میشود. همچنین تطابق ضعیف، همبستگی بین درآمد و هزینه را کاهش میدهد. این ضعف میتواند ناشی از دلایل مختلفی باشد. از جمله عوامل تجاری غیرقابل اجتناب نظیر هزینههای ثابت، قابلیت ردیابی ضعیف هزینهها، صلاحدید مدیریت و استانداردهای حسابداری باشد.
درک اصل تطابق
در اصل تطابق، شناخت هزینه تابعی از شناخت درآمد است، یعنی باید رابطهی علت و معلولی بین هزینه و درآمد را زیر ذرهبین قرار داد. در شناخت هزینه یکی از ۳ حالت زیر مورد استفاده قرار میگیرد.
1- ارتباط مستقیم علت و معلولی
در حالت ایدهآل شناسایی هزینه، رابطه مستقیمی بین هزینه و درآمد (علت و معلول) وجود دارد، یعنی وقوع هزینه و درآمد به طور همزمان اتفاق میافتد. در این صورت بهای تمام شده هر کالایی که به فروش میرود، مانند هزینه کمسیون مربوط به فروش و هزینه حمل را میتوان از این نوع هزینهها به حساب آورد.
به عنوان مثال، اگر نماینده در بهمن ماه موفق به فروش ۱۰۰ میلیون ریال بشود، شرکت تا پانزدهم اسفند ماه موظف است مبلغ ۱۰ میلیون ریال را به عنوان کارمزد به نماینده پرداخت کند. در اینجا اصل تطابق هزینه با درآمد، شرکت را ملزم میکند که در صورت سود و زیان ۱۰ میلیون ریال را به عنوان بدهی در ترازنامه اسفند ذکر کند.
2-تخصیص منظم و منطقی هزینهها
گاهی هزینهها با درآمد رابطهی علت و معلولی ندارند! برخی مبالغ برای بدست آمدن درآمد در آینده، هزینه میشوند. در اینصورت ارتباط بین هزینه با درآمد ایجاد شده را نمیتوان دیگر بر مبنای روابط علت و معلولی بررسی نمود. اینگونه هزینهها را باید به صورت منظم و منطقی بین دورههای زمانی که استفاده یا منقضی میشوند، سرشکن کنیم. هزینههایی از قبیل هزینه استهلاک، هزینه بهره تسهیلات بلندمدت را میتوان در این دسته از هزینهها قرار داد.
فرض کنید شرکتی یک خودرو به مبلغ ۱۰۰ میلیون ریال خریداری کند، به گونهای که عمر مفید این خودرو ۵ سال باشد. شرکت باید سالانه مبلغ ۲۰ میلیون ریال را به عنوان هزینه استهلاک در صورت سود و زیان شناسایی کند.
۳- شناخت بلادرنگ هزینهها
همانطور که در قسمت قبل گفته شد در برخی از موارد نمیشود میان هزینه و درآمد رابطهی علت و معلولی یافت. ممکن است برخی از این هزینهها دارای منافع آتی نباشند در این صورت باید این نوع مخارج بلادرنگ به عنوان هزینه محسوب شوند. هزینه تبلیغات نمونهای از این دسته هزینهها است.
کاربرد اصل تطابق هزینه و درآمد
یکی از مهمترین اصولی که در حسابداری مورد استفاده قرار میگیرد، اصل تطابق هزینهها و درآمدها است. این اصل به عنوان یک بخش از حسابداری سیستمی به شمار میرود و در نهایت به همراه گزارشهای مالی شرکت بررسی میشود.
حسابداران باید دقت داشته باشند که از تمامی اطلاعات کاربردی، گزارش تهیه کنند تا در نهایت اصل تطابق هزینه و درآمد در حسابداری به درستی اجرا گردد. به همین دلیل نیاز است که این حسابداران آموزشهای حسابداری را به خوبی گذرانده باشند تا بتوانند این اصول را به درستی پیادهسازی نمایند. گزارشگیری در اصل تطابق هزینه با درآمد در حسابداری دارای اهمیت بسیار زیادی میباشد و انتظار میرود که حسابدار بتواند به بهترین شکل ممکن این کار را انجام دهد. همچنین حسابدار باید توانایی کار با نرم افزار حسابداری را به طور کامل داشته باشد.
آشنایی بیشتر با اصل تطابق هزینه با درآمد
این اصل به ما کمک میکند تا بتوانیم به اشراف کاملتری از میزان درآمد و سود خود برسیم. همچنین منابع زیان رسان را کشف کرده و از زیان رسیدن و حتی ورشکستگی یک شرکت جلوگیری نماییم. طولانیترین زمانی که در آن مبالغ مربوط به درآمد و هزینه در یک بازه زمانی مشخص، باید مورد بررسی قرار گیرند برابر با یک سال مالی است.
با توجه به این مسائل باید بدانیم که اندازهگیریهای مربوط به سود باید در دورههای مختلف انجام شود. همچنین در کنار آن باید سود را با میزان هزینهها مقایسه کتیم تا واحد حسابداری بتواند بهتر در خصوص درآمدها و هزینهها تصمیمگیری کرده و میزان مخارج را بهینه و سود را بیشتر کند.
سخن آخر
اگر بخواهیم هدف اصل تطابق هزینه با درآمد را بررسی کنیم، میتوان بطور خلاصه گفت که اگر یک واحد اقتصادی در بلند مدت از این اصل پیروی نماید، هزینههای مالی کمتر یا بهتر است بگوییم بهینهتری خواهد داشت. بگونهای که مخارج بصورت هوشمندانه و در جای درستی قرار میگیرند. همچنین نگاه به آینده و پیشبینی روند اقتصادی آن شرکت راحتتر خواهد بود.
منابع